p50

داشت دنبال کسی میگشت.
رفتم پشت درخت کنارم قایم شدم.
فکر نکنم من رو دیده باشه....چند لحظه ای تو اون حالت بودم ....باید تا الان رفته باشه داخل.
از پشت درخت بیرون اومد،همه جا چشم چرخوندم،اما انگار خبری ازش نبود!

-دنبال من میگردی؟!
خونسردیم رو حفظ کردم و برگشتم طرفش
ته بود،غیر اون کی میتونست باشه؟

+نه کی گفته دارم دنبال تو میگردم؟داشتم میرفتم داخل.
پوزخندی زد و دست له سینه گفت
–اره تو که راست میگی!
+شک نکن.
–از دستت عصبانیم.
ایندفعه منم دست به سینه وایسادم
+من اینو باید بگم اقاااا(کمی از استلاح های خودم استفاده میکنم🤣اگه مینوشتم مستر زیاد خوب نمیشد،اگه دوست ندارین مستر بخونینش🤣)
–حرف رو نپیچون،چرا صبر نکردی بیام و باهم بریم
با تعجب گفتم:
+من!!!....مثل اینکه خودت گفته بودی بریم چون کارت طول میکشه.
–من کی همچین حرفی زدم؟
+نارین گفت
–نارین بیخود کرده،دروغ گفته.
+یعنی تو منتظر من بودی؟
با دلخوری سرش رو تکون داد.
+خب چیکار کنم ..... نارین جلوی همه بهم گفت که برم،اگه جلوش چیزی میگفتم،فکرای مختلفی تو ذهن بقیه میومد.
جلوتر اومد،جوری که بدنامون به هم برخورد میکرد!
–چجور فکرایی؟!
سرم رو پایین انداختم گفتم
+بقیه هیچی،اما خاله و عمو و مادربزرگ و پدربزرگ که قضیه ما رو میدونن...با دیدن این رفتارم فکر دیگه ای میکردن.
–بزار بقیه هر فکری میخوان بکنن....مهم منم!مهم تویی!این همه مدت دیواری رو بین خودمون کشیدیم،از هم فاصله گرفتیم،اما ایندفعه نمیزارم چیزی یا کسی بینمون فاصله بندازه...
چونم رو با دستش بالا گرفت و گفت:
–لازم نیست نگران چیزی باشی،یکم دیگه همه از رابطمون با خبر میشن.
سرم رو تکون دادم«اوهوم»
با انگشتش به بینیم زد و گفت
–و در ضمن حق نداری دفعه بعد بدون من جایی بری!
لبخندی زدم و گفتم
+این و من باید یگم اقای کیم
دیگه اثری از ناراحتی توی چهرمون نبود،چه خوب که میشه با حرف زدن سوتفاهم ها رو بر طرف کرد.
–حالا بریم تو!
همراه هم وارد ساختمان شدیم.
تهیونگ هم ی دور با همه خوش و بش کرد و نشست رو ی مبل.
جونگ که با هانول مشغول بود رو به من گفت
جونگ:یوحا جان گوشیم داخل ماشین جا مونده میشه بری برام بیاریش؟
از جام بلند شدم
+باشه الان میارم!
از در خارج شدم و به طرف ماشینشون رفتم.
بعد از برداشتن گوشی راه افتادم که برم داخل
هنوز نرفته بودم داخل که بتا شنیدن صدای فردی نا اشنا ایستادم
––––––––––––––––––––
غلط املایی بود معذرت🍓✨
بخاطر اصرار زیاد ی کوشولو گذاشتم🤏🎀
و بگم که دیگه پارت نیست تا تاریخی که گفتم
دوستون دارمممم
بای بای
دیدگاه ها (۲۰)

p51

#خواندن_بدون_لایک_کامنت_حرام_است😂🤝 هر از گاهی نگاهیی بهش مین...

سلام قشنگامممم🫀✨ امیدوارم که حالتون خوب خوب باشه هر چند که ا...

p49

دیدار اول ..

بیب من برمیگردمپارت : 52_ تهیونگ تو به عنوان دوستم باید کمکم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط